نوشته: دکتر سعد الکبیسی /ترجمه:‌ عبدالخالق احسان از بهترین مسایلی که از سیرت رسول الله صلی الله علیه و سلم و کیفیت تعامل شان با صحابه کرام رضی الله عنهم آموختم، سه مسئله است: اول: شناخت تفاوت های فردی کسانی که در اطراف پیامبر صلی الله علیه و سلم بودند، تفاوت در طبیعت ها، خواسته ها، حالات روحی و روانی، جایگاه اجتماعی، استعدادها، توانایی ها و تخصص ها. دوم:‌ پیامبر صلی الله علیه و سلم به نقاط قوت تمرکز داشتند و تمام انواع قوت را رشد می دادند، و زمانی به اصلاح نقاط ضعف می پرداختند که گناه بوده و یا اخلاق و طبیعتی که سبب اذیت دیگران می گردید. سوم:‌ بین منزلت، سابقه و فضیلت و بین تخصص، توانایی و وظایف تفاوت قایل بوده و از همدیگر تمییز می دادند. لذا از توانایی رهبری عمر، توانایی سیاسی عمرو بن عاص، توانایی نظامی خالد بن ولید و توانایی عملی زید بن ثابت رضی الله عنهم به خوبی استفاده نمود. و رسول الله صلی الله علیه و سلم تفاوت های فردی بین شان و نقاط قوت و ضعف آنان را می دانست و از نقاط قوت شان بهره می گرفت، بدون این که به اصلاح نقاط ضعف در طبیعت ها، استعدادها و توانایی ها بپردازد. لذا در خواست ابوذر رضی الله عنه را نپذیرفت،‌ آنگاه که ابوذر خواست تا او را به حیث والی در یکی از شهرها بگمارد، و برایش گفت:‌ ای ابوذر! من ترا درین زمینه ضعیف می دانم، آن چه را برای خودم دوست دارم، برای تو نیز دوست دارم، برایت توصیه می کنم که امارت و رهبری دو نفر را بر عهده نگیر و نیز سرپرستی مال یتیم را به دوش مگیر. پیامبر صلی الله علیه و سلم به اصلاح نقطه ضعف ابوذر اقدام نکرد؛ زیرا این صفت ملازم و ثابت او بوده و قابل تغییر نمی باشد و استعداد رهبری و مدیریت را اصلا نداشت. در این مورد بخوانید: اخلاق پیامبران ، شکرگزاری نوح ،فضیلت شکر و ابعاد و آثار شکر دعوتگر نابغه: اما ابوذر رضی الله عنه دعوتگر نابغه ی بود که از قبیله غفار آمده و مسلمان شد، و بیشتر اقوامش به اثر دعوت شایسته او مسلمان شدند، و بعد از این که مسلمان شد، پیامبر صلی الله علیه و سلم برایش گفت:‌ نزد قوم خود برو، و آن را چه دیدی و شنیدی برای شان بگو و آنان را به دین اسلام دعوت کن، شاید الله متعال به وسیله تو به آنان نفعی برساند و به خاطر دعوت برایت پاداش زیادی عنایت فرماید، و هر گاه خبر شدی که من پیروز شدم، به نزد من بیا. این خیلی موضوع مهمی است و بایسته است که مورد توجه قرار گیرد، و باید بین استعداد و قدرت نهفته و ضعیف و عدم وجود موهبت و استعداد فرق قایل شویم، اگر اصل استعداد وجود داشته باشد، می توان آن را رشد داد و دگرگون کرد و فرصت های را برای آن گشود، مثل تجربه کم اداری به سبب عدم تمرین فعالیت اداری. اما اگر استعدادی وجود نداشته باشد، باید مورد اهمال قرار گیرد و صاحب آن به چیزی بیشتر از توانش مکلف نگردد، مثل این که شخصی که صدای عادی و یا صدای زشتی دارد، و از او بخواهیم که که خوش آوازی را به دیگران آموزش دهد!! این موضوع نیازمند فهم و دقت در تشخیص است و ما درین زمینه به متخصصان توانایی احتیاج داریم تا این که کسی را مورد ستم و ظلم قرار ندهیم. آهای رهبران، دانشمندان، استادان، معلمان، مادران، پدران، و مربیان! این مسئله را مورد توجه قرار دهید، چون بسیاری از اشتباهات، تکلفات، خشونت ها، سخت گیری ها،‌ بحرانی شدن روابط و ضایع شدن استعدادها و توانایی ها، در نتیجه بی توجهی به تفاوت های فردی ایجاد می گردد.